برای هم شهید بودن رو از خدا بخوایم
برای هم دعای شهیدانه زیستن کنیم... از امشب به بعد یک روز سهم مان از این دنیاست یا یکصد سال... نمیدانم... اما بی ادعا و بی غرور و بی هرچه نیّت بد بودن ... بی هرچه سنگینی کدورت... بی هرچه ما را از او دور میسازد...بی هرچه ما را به خودمان، نفس مان، اسم و لقب و جایگاهمان مشغول میکند حتی اگر ظاهر مقدس دارد... بی هرلذتی که از ما میگیرد لذت انس با خدا را... بی رفاقتهای بی صداقت و دوست داشتن و دوست داشته شدن های پوشالی... بی انتظار محبت دیدن و توقعِ دیده شدن و بی آرزویِ محبوب این و آن شدن... بی هرچه رقابت و حسادتِ پنهان... بی هرچه یکسره در گوش مان میخواند فقط خودم کارم درست است!!!...بی هرچه تنبلی و بی حالی و درجازدن... بی هرجدل و بحث و بگو مگو و هیاهویی که در پی اثبات درست بودن خودم و تفکراتم به عالم و آدم هست...
بی هرچه تعلق دست و پاگیر، ادامه ی مسیر دادن... بی هرچه تلاش برای پایین کشیدن دیگران و بالارفتن خودم... بی هرچه دست و پا زدن برای شهرت، برای ستایش شدنم توسط خلایق... بی هرچه بوی بی معرفتی و بی مرامی و رفیق نیمه راهی میدهد...بی هرچه ما را با هزار رنگ و فریب دلبسته میکند و بازی میدهد
و
با...با هرچه پاکی و اخلاص و نشاط و سرحالی و صدق نیت و تواضع و مهربانی و خیرخواهی این روزهای باقیمانده عمر را در آغوشِ لبخندِ خدا بودن...
که ولله اگر شهید بودیم... شهید میشویم...