مثنوی عشق
سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۱۶ ق.ظ
در راه
رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره
آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم
بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه
ترک خورد ! چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروختهام
را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
۹۳/۰۱/۰۵