نامه ای دیگر...
جوانی هستم 17 ساله و محصل دبیرستان که در تمام دوران ابتدایی شاگرد ممتاز بودم.ولی به عللی که خودتان خیلی خوب می دانید به محض رسیدن به دوران پر آشوب بلوغ به یک دام افتادم.
البته این منحصر به من نیست عده ای از همسالان من نیز به این دام افتاده اند.
در کلاس اول دبیرستان مبتلا به یک نوع انحراف شدم در عرض این چند سال مقدار فراوانی از قوای فکری خود را از دست داده ام .
ده ها بار توبه کردم ولی روز به روز ضعف نفس من زیاد تر شده.
اکنون به طوری که خودم حس میکنم قسمت های عمده بدن من یعنی قلب و اعصابم دچار خلل شده، و بدتر از همه اراده ام را نیز به مقدار زیادی از دست داده ام، دائما احساس حقارت میکنم، خیلی کم حرف میزنم ، ورزش نمیتوانم بکنم و حتی به مهمانی های خانوادگی نیز نمیرم!...
به خوبی می دانم که آینده خوبی نخواهم داشت .. این قدر بی اراده شده ام که ترک این عمل خطرناک برایم کاری مشکل شده است...
علت چیست؟
علت این است که جامعه پر از فساد شده است فیلم ها منحرف کننده و س ک س ی تنها سر گرمی ماست و گناه خیلی دم دستی شده است.
مرا راهنمایی کنید. به من بگویید چطور می توانم از این درد کشنده خلاص شوم؟!....