یک ثانیه آزگار

یه ثانیه آزگار خالص برایت نبودم ؛ این است دلیل دل آشوبی من ، دریغ از یه ثانیه آزگار توجه ، دریغ
آپلود عکس

......بنده آنی که در بند آنی......

پیام های کوتاه
  • ۲۷ بهمن ۹۴ , ۰۹:۰۸
    هجوم
آخرین نظرات
  • ۷ ارديبهشت ۹۵، ۱۲:۴۲ - خانم خونه
    ممنون
  • ۳۰ فروردين ۹۵، ۰۳:۴۷ - خانم خونه
    ممنون
آپلود عکس

فلانی نور بالا میزنه!!!!

يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۲ ب.ظ

معروف بود در دوران دفاع مقدس میگفتند:

فلانی نور بالا میزند، روشن است؛ یعنی بزودی شهید خواهد شد.

این نورانیتِ حضور بسیجی بود؛ این را من خودم مشاهده کردم؛ نه یک بار و دو بار.

یک موردی که مربوط به همین استان شماست، بد نیست عرض کنم.

یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمی - به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود در مجموعه‌ی گروه شهید چمران، آنجا فعالیت میکرد.

بنده مکرراً او را میدیدم؛ می‌آمد، میرفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهائی که فردا داشتیم، صحبت میکردیم؛ در باز شد، همین شهید رستمی وارد شد.

چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتاپایش گل‌آلود است؛ این پوتینها گل‌آلود، بدنش خاک‌آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه میدرخشد؛ نورانی بود.

روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه‌ی عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، میخواست گزارش بدهد.

او بعد از چندی هم به شهادت رسید.

ارتشی بود، اما آمده بود بسیجی وارد میدان شده بود؛ فعالیت میکرد، مجاهدت میکرد، حضور فداکارانه داشت - در همان مجموعه‌ی بسیجیِ شهید چمران - بعد هم به شهادت رسید.

این نورانیت را خیلی‌ها دیدند؛ ما هم دیدیم، دیگران هم بیشتر از ما دیدند. این ناشی از همان حضور فوق‌العاده است.
بیانات حضرت آقا در دیدار بسیجیان استان خراسان شمالی‌ ۱۳۹۱/۰۷/۲۴

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۰۲

نظرات  (۲)

واقعا زیبا بود من که لذت بردم. من دانش اموز مدرسه ی تیزهوشانم.محمد نظری.
پاسخ:
ممنون از حضور و نظرتون و عذر خواهی به خاطر اینکه دیر جواب دادم
با سلام و خسته نباشید خدمت دوست عزیز
مطلب عالی ای بود .خوشحال میشم که به سایته منم سری بزنی
با تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی