یک ثانیه آزگار

یه ثانیه آزگار خالص برایت نبودم ؛ این است دلیل دل آشوبی من ، دریغ از یه ثانیه آزگار توجه ، دریغ
آپلود عکس

......بنده آنی که در بند آنی......

پیام های کوتاه
  • ۲۷ بهمن ۹۴ , ۰۹:۰۸
    هجوم
آخرین نظرات
  • ۷ ارديبهشت ۹۵، ۱۲:۴۲ - خانم خونه
    ممنون
  • ۳۰ فروردين ۹۵، ۰۳:۴۷ - خانم خونه
    ممنون
آپلود عکس

خدا ، بریدم از انچه که همرنگ دنیاست

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۳۶ ق.ظ

باید رفت ، باید حرکت کرد و اراده کرد ، اینجا جای قرار نیست ، نروی میبرن، جای قرار جای دیگر است ، بریدن و پرکشیدن زیباست

الذین هاجرو ..... وسوسه ام میکند انگار تو قفس زندونی شدم ، وقتی به مرغ عشقم نگاه میکنم که تو قفس با قفس خو گرفته و اصلا تلاشی برای بیرون آمدن نمیکنه حتی زمانی که در قفس بازه بهم میریزم با خودم میگم نکنه منم خو گرفتم با این دنیا و دنیایی ها خودم حالیم نیست ، من اگهر جای این مرغ عشق بودم اونقدر خودم رو به قفس میزدم که در بروم باز شه بپرم ، مثل همین الان که باید برم نمیدونم کجا و چجوری اما میرم ،دیگه نمیتونم بمونم موندن اینجا یعنی خسران و ضرر آهای مردم دنیا دنیا محل قرار نیست  دنیا درسته خیلی قشنگه دنیا درسته سرگرم کنندست و جذاب اما باید گذشت تا بهترین ها نصیبت بشه اینها برای مومن کمه ،کم که چه عرض کنم یه جور مانع ست برای نرسیدن ، اینجا علایق خیلی زیاده همسر و بچه هام ف مادرم و برادرام و خواهرم ، رفیقام ، و مهمتر از همه آرزوهام که خیلی وقتا منو نگه داشت نتونستم به خاطرش بپرم ، اما الان باید برم باید بپرم خدایا من دیگه باید بپرم اما هنوز احساس میکنم یه چنتا از اسماعیل های درونم رو به قربانگاه نبردم تا خالص خالص بشم ، شاید همین هاست که دلیل تا الان موندن من شده ، اما من میرم

امروز دارم این مرغ عشق رو میبرم مزار شهدا تا آزادش کنم نمیدونم چی حسی داره اما میخوام ببینم آزادی رو وقتی تجربه میکنه حالش چطور میشه

کاش یه روز صاحب من هم تصمیم بگیره منو از این قفس دنیا آزاد کنه ، هرچه بیشتر اینجا بمونم میترسم بیشتر با اینجا خو بگیرم مثل مرغ عشقم

من رفتم مزار یا علی

به امید آزادی

به امید شهادت

تاسوعا پیش عباسم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی