نوجوونی و هزار تا مشکل، نوجوونی و سرشار از احساسات، نوجوونی وارتباط های عاطفی تو این زمونه خیلی سخته بتونی سالم از این بحران نوجوونی بیای بیرون مراجعه نوجوونا به من حکایت از اینه که انگار سردرگمن و راه رو نمیتونن درست تشخیص بدن اونایی هم که یکمی فهمشون کامل تره در گیر احساسات شدید این سن اند و نمیتونن منتطقی رفتار کنن ...
تنها راهی که خودم یقین به اون دارم و میدونم تو این زمونه خیلی خیلی لازمه و تنها راهیه که میتونه نوجوون مارو از این بحران تا حدودی نجات بده بودن تو جمع اونم جمع خوبه مثلا یه اردو مثلا یه تفریح مثلا یه کار گروهی مثلا گپ و گفتگو در مورد مشکلاتشون که با جرعت میتونم بگم این جمع فقط میتونه تو یک مسجد و هیئت به وجود بیاد نوجوون تا موقعی که تو اینجور جمع ها باشه دوستش رو هم از تو همین جمع انتخاب میکنه و تا موقعی که تو این جور جمع هاست سعی میکنه پاکی خودشو حفظ کنه همین که دور میشه به اذعان خودشون همه عالم سرشون خراب میشه به گفته خودشون دوری از جمع مسجدی و هیئتی همانا لغزش هم همانا ..
این میطلبه که مسئولین فرهنگی هر جا که هستن و تو هر لباسی که هستن توجه زیادی بکنن به این قشر و محل هایی که میشه گفت پاتوق نوجووناست مسئولین مسجدها مسئولین هیئتها باید برنامه داشته باشن نباید کار رو رها کنن چون اگه به خاطر کوتاهی ما یک نوجوون راهش عوض بشه یا خدایی نکرده به لغزش بیفته پای من مسئول گیره و باید جوابگو باشم یه مسئول فرهنگی نباید مرخصی داشته باشه نباید به خودش حق بده که دیگه من وظیفه ندارم نباید بی انگیزه باشه باید لوکوموتیو با قدرتی باشه که همه رو دنبال خودش بکشه...
خدا به همه ما توفیق بده ...