یک ثانیه آزگار

یه ثانیه آزگار خالص برایت نبودم ؛ این است دلیل دل آشوبی من ، دریغ از یه ثانیه آزگار توجه ، دریغ
آپلود عکس

......بنده آنی که در بند آنی......

پیام های کوتاه
  • ۲۷ بهمن ۹۴ , ۰۹:۰۸
    هجوم
آخرین نظرات
  • ۷ ارديبهشت ۹۵، ۱۲:۴۲ - خانم خونه
    ممنون
  • ۳۰ فروردين ۹۵، ۰۳:۴۷ - خانم خونه
    ممنون
آپلود عکس

خب امشب هم  به لطف حق رفتم مسجد و نماز جماعتو دعا های ماه رمضون و قرار همیشگی مون

اما لقمه خوندنی امشب که موعظه ای بود از مولایمان امیر المومنین ع رو تقدیم نمازگزاران کردم از این قرار بود که آقا فرمودند هر کس یا هر مجموعه ای چهار صفت رو از خودش دور کنه هیچوقت دچار حادثه و واقعه ناخوشایندی نمیشه

اولیش صفت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۷

رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا / مستعد سفـــر شهر خدا کرد مرا
از گلستان کرم طرفه نسیـمی بوزید / که سراپا پر از عطر و صفا کرد مرا

 

تبریک میگم حلول هلال مهمونی خدا رو به لطف خدا حدیث هایی رو که شبها تو مسجد تقدیم نمازگزاران  میکنم رو اینجا میذارم تا هم آرشیوی برای خودم باشه هم اینکه تبلیغی تو فضای مجازی شده باشه از پیشنهاد ها و انتقادات استقبال میکنم .

 

شب اول ماه رمضان بعد از نماز جماعتی که بعد افطار تو مسجد امام حسین ع برگزار میشه  حدیثی از رسول خدا ص خوندم که قریب به این مضمون بود که حضرت میفرمایند: زمانی که قیامت برپا میشه خداوند به گروهی از امت من بال میده به طوری که با این بال هاشون از قبرشون تا بهشت پرواز میکنن و در بهشت فرود میایند و هر چه بخوان بهشون نعمت داده میشه. فرشتگان به این گروه میگن که آیا شما حسابی هم دیدید؟ ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۴

حال و هوای فرهنگ شهرم رو که میبینم واقعا جا داره که یک بیماری تنفسی بگیرم و با تنگی نفس شدید جان به جان آفرین تسلیم کنم هوایی مه آلود ، کاش مه آلود ...

دورویی های مسئولین فرهنگی از راس تا ذیل و شهری کاملا بی هدف در فرهنگ شهری کاملا بی برنامه در فرهنگ یاد گرفته ایم مسئولیتمان را  به هم پاس بدهیم . مماشات ها ، عدم نظارت، بی برنامگی ، برنامه رو در دقیقه نود تصویب کردن و به خاطر اینکه از سرمان وا بکنیم هر طور که شده اجرا کردن .

نظارتی نیست من که میگم نیست دارم میبینم اگه تو اداره کسی خلافی کنه کسی نیست که نظارت کنه اگه بیت المالی ازبین بره کسی نیست پیگیری کنه اگه بودجه ای جا بجا بشه کسی نیست نظارت کنه اگه پارتی بازی بشه اگه رشوه گیری بشه هیچکی خبر دار نمیشه اگه اداره ای غلطی ازش سر بزنه عادت به مماشات کردیم اگه سازمانی وظیفشو انجام نده مطالبه ای نیست اگه حتی مسئولی حرفی بزنه یا سکوت کنه کسی نیست که جلوش بایسته و محکم حرفشو بزنه و در یک کلمه انقلابی برخورد کنه

کاش کسانی که تریبون دارن وظیفشون رو درست بفهمن که در این دوران چطور باید تریبون داری کنند کاش کسانی که محورند اولویت بندی در مسائلشان داشته باشند و درگیر روزمرگی به معنای اجتماعی نشوند که به قول معروف : کدخدای ده که مرغابی بود /وای به حال اهل آبادی بود انگار دیگر مشکل فرهنگ و به صورت خاص حجاب و بی بندباری و رشوه و پارتی و اختلاس و عوام فریبی و هزاران هزار مشکلی که نوجوانان و جوانان ما چه دختران جامعه چه پسران جامعه درگیر آنند آمار طلاق ها ، طلاق های رسمی ، طلاق های عاطفی ارتباط های نامشروع که باعث تزلزل بنیان خانواده ها شده کاملا حل شده که مسئولین ما راحتند و در خوابندو با یک سری مسائل پیش پا افتاده دارند دست و پنجه نرم میکنند...

اما بی برنامه بودن شهرمان از جهت فرهنگی سایه سیاهی بر سر شهرمان انداخته و خورشید اسفراین رو دچار خسوف کرده معلوم نیست با این سیر نزولی به کجا خواهیم رفت برنامه ای دیده نمیشه برای اصلاح فرهنگ غلط برنامه دیده نمیشه برای امر به معروف و نهی از منکر برنامه ای دیده نمیشه برای شایسته سالاری و تخصص گرایی در ادارات برنامه ای دیده نمیشه برای فرهنگ عروسی هایمان برنامه ای دیده نمیشه برای مفاسد اداری و اقتصادی جامعه مان ما نیازمند یک چشم اندازیم در عرصه فرهنگ ما باید چشم اندازی داشته باشیم تا میزان رشدمان و یا حد اقل میزان جلوگیری از تهاجم فرهنگیمان رو حس کنیم اما هیسسسس همه خوابن...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۰

آهای اونی که میگی از همه چیز خسته شدی ، آهای اونی که میگی حالم هر روز بدتر از دیروزه ، آهای اونی که ناامیدی سرتا پاتو گرفته ،

چه خبرته!

یکمی دور و برتو نگاه کن !

چشماتو باز کن ببین چقدر غرق نعمتی !

ببین کجا داری زندگی میکنی !ببین خدا بهت سلامتی داده !

ببین خدا منت سرت گذاشته انسان آفریدتت! از موی سرت تا نوک پاتو نگاه کن ببین اونقدر غرق نعمتی که به قول قرآن حتی قادر بر شمارشش نیستی! خدا این همه هر روز هر لحظه هواتو داره هر لحظه حواسش به توست اما تو غافلی از خالقت اما تو همش نیمه خالی رو میبینی همش کاستی ها تو چشمته این انصافه؟ همین که صبح از خواب پا میشی خدا فرصت دوباره رو تقدیمت میکنه فرصت نفس کشیدن فرصت بندگی کردن یکمی زیبا ببین یکمی یاد بگیر عمیق نگاه کنی اگه بدونی دنیا کجاست هیچ موقع ازش ناراحت نیسی آقا امیرالمومنین میفرمایند دنیا خانه بلاست یعنی تو اگه تو دنیا هستی ناچاری بلا هم ببینی، اصلا اگه بلا رو بفهمی که باعث رشدته باعث پخته شدنته دیگه بیتابی نمیکنی اره اینطوری ببین ،

چشمها را باید شست جور دیگر باید دید ....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۷

ما چون به فرزند خود علاقه داریم،بی دریغ و بدون چشمداشت بهش خدمت میکنیم.کاش به خدا هم علاقه داشتیم تا بی دریغ و مخلصانه عبادتش کنیم .اگر احساس میکنیم عبادت خدا سخته باید به دلامون که خالی از محبت خدا است،نگاه کنیم.

خدایی که باید بیشتر از فرزند نزد ما عزیز باشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۹

این پست هم از دوست عزیزم با نام علی تقدیم به شما

ایشالله تلنگری باشه برای هممون

 

نمیدونم چرا...؟
همه خدا رو قبول داریم اما...
همه قبول داریم خوبی خوبه اما...

 اصلا چرا من بگم ،امروز وقتی آیه 136 سوره نساء رو میخوندم «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا.......» گفتم که شاید همین جواب سوالهای من باشه که ایمان نیاوردیم و فقط فکر میکنیم که ایمان آوردیم.
و شاید این باشه که هنوز واقعا طالب ظهور حضرت نیستیم و فقط داریم شعار میدیم، آخه زمان امام حسین ع هم میگفتن از امام حمایت میکنیم براش  دعوت نامه فرستادن ولی فقط زبانی بود و ایمان قلبی نداشتن.
وشاید این باشد قضیه مسئولانی که میگن مطیع رهبر هستن و دنبال اقتدار ملتن ولی...

امان از دست نفس اماره و حب دنیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۴۲

این پست دلنوشته یکی از مخاطب های وبلاگه با نام مستعار «هیس فقط خدا» البته حرف دل هممونه

نمیدونم چراحالم همیشه خرابه ، نمیدونم چراحاله دل من هرلحظه خرابترمیشه، میدونی چیه من دنبال آرامش گشتم اما پیداش نکردم، میدونی چرا؟  چون ارامش نزدیکتراز رگ گردنم بوده  ، اینجانه کسی دلتنگت نمیشه ، اینجا بی دلیل ازخاطرکسی ردنمیشی ،اینجاهرکاری کنی بازم تنهایی ، اینجا وادی غربته تنها میای تنهامیری ، نمیدونم همش تو ذهن کوچیکم این تنهای رژه میره هرثانیه ، واین قلب منو خفه تر میکنه بعد میشینم کلی برای تنهای خودم گریه میکنم ، این روزا عجیب به مرگ فکر میکنم ، مرگ هم عجیب بامن انس گرفته توخوابو خیالمم هست ، نمیدونم شاید من زیادی خطاکردم ، میدونم میمیرم اما بازم خطا میکنم
شایدمرگ رو جدی نگرفتم
شایدقیامت روجدی نگرفتم
شایدخدارودرست نشناختم
این روزا عجیب دل تنگ خداشدم
باخودم کلی کلنجار میرم اخه بنده خدا
این دنیا تنها ...اون دنیا تنها
حداقل یکی رو دوست داشته باش که ازته قلبت بخواد تورو ، نگران کسی باش که نگرانته، واسه کسی تب کن که واست تب کنه، این روزا زیادی بی خدا شدم این روزاخدا هم به حال من گریش گرفته ، این روزا من ,خدا, عجیب دنبال باهم بودنیم
من خدارومیخوام تاخیلی چیزابده به من یکیش آرامش مطلقه ،خدامنو میخواد فقط خود منو
این روزا من عجیب حالم خرابه
شایددارم باورمیکنم من رفتنی هستم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۷

درحال گذر از کوچه ای بود صدای آهنگی به گوشش رسید استغفرالله ربی و اتوب الیه از استغفارش اینو میشه فهمید که آهنگ آهنگه حرامه. خدمتکار اون خونه رو دید و ازش پرسید صاحب خونه آزاده یا بنده ؟ خدمتکار سریع گفت نه آقا، آزاده چنتا غلام داره ،پول داره اون مرد خدا هم گفت: آزاده که این صداها از خونش بلنده!!!!!!!!!

خدمتکار رفت داخل خونه و بعد از سین جیم کردن اربابش قضیه رو تعریف کرد صاحب خونه اسمش بشر ه وقتی قضیه رو فهمید برق تموم وجودش رو گرفت انگار آب سردی روش ریختن پابرهنه دوید تو کوچه بلند بلند فریاد میزد و اشک میریخت آقا جان.....  آقاجان..... یا موسی بن جعفر من تا امروز آزاد بودم اما میخوام از الان عبد و بنده شم بشر حافی (پابرهنه) با یک کلام غیر مستقیم راهش عوض شد ...


شهادت امام کاظم علیه السلام تسلیت باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۷:۵۰

 یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد! دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!! طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار. خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟!
موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بیامرزه واستادی... آخه ... کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت


نتیجه اخلاقی
اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ایی دارند ببینید کش شلوارشان به کجای یک مدیر گیر کرده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۰

وقت اون رسیده که دلم رو به دریای بی منتهای پیامبر مهربانی ها بزنم و دست روی زانوی اراده بزارم تا با قامتی راست و سینه ای سپر شده در مقابل بی مغزان عالم از خودی گرفته تا غریبه بایستم و با صدایی رسا بر سر تمام عالم کفر و نفاق فریادم رو بلند کنم و با اقتدار و غرور از ساحت بلند مولایم بگویم و دفاعنامه خودم رو بگوش عالم برسونم با اینکه اعتقاد من براینه که چراغی را که ایزد بر فروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد اما وظیفه من مسلمونه من خودم رو مدیون مهربانی ها و سیاست رسول اکرم (ص) میدونم و اعتقادم بر این شعاره  که سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن و اگر هر فریاد بلند شود بر سر اهل کفر و نفاق و لبخندهای دیپلماسیمون تبدیل بر شدت و حدت بشه تازه شاید تونسته باشیم اون روحیه الهی رسول خدا را که اشدا علی الکفار بود را الگوی خودمون کنیم و  اسوه و الگو بودنشون برای من و تو مسجله چون ندیدم به تمام تاریخ انسانی به این کاملی و در حد بالا و  دلگیرم از بعضی از خودی ها...

خودی هایی که...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۴۰

چند وقته درس اخلاق نرفتی و عالمی برات صحبت نکرده؟ خب حالا که اومدی این درس اخلاق پنج دقیقه ای رو بشنو بعد بررو البته اگه میخوای دلت زنگار نبنده



مدت زمان: 5 دقیقه 16 ثانیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۵۰

این ترانه زیبا که مناجاتیه با خدا تقدیم به دوستی عزیزی که تازه باهاش آشنا شدم

مگه میشه باشی و تنها بمونم  محال بزاری محاله بتونم


 

 


دریافت

(ای کسی که عاشقی رو به من یاد دادی تو خودت میدونی من ازت چی میخوام )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۵۷

خب من پادکست «خدا خیلی خداست» سید حسن آقامیری رو گوش کردم قبل از اینکه بخوام نظراتم رو بگم اینو بگم که من کاری به شخصیت این آقا ندارم و فقط در مورد صحبتاش میخوام حرف بزنم و نظرمو بدم

خب من چندین کلیپ از این آقا رو گوش کردم اگه بخوام کلی بگم که این آقا سبکش چیه اینطوری میگم که پررنگ کردن یک سری از معارف درست و ازبین برن و نادیده گرفتم یکسری معارف و تلقین مخاطب به وجود نداشتن آنها به همراه یه سری تناقض گویی که در گوش کردن زیاد به چشم نمیاد اما وقتی که بیانات به قلم میاد تناقض ها خودش رو نشون میده که ایشالله نمونه ای رو بیان میکنم

حالا اگه بخوایم مصداقی صحبت کنیم باید یه قسمت از صحبتهاش رو اینجا بیان کنم در این پادکست «خدا خیلی خداست» در قسمتی ایشون میگن که...

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۵۱

وقتی که اولین بار کلیپ این آقا رو شنیدم کلی تعجب کردم چون با کلام بزرگان و همچنین قرآن کلامشون در تضاد بود نه که تضاد ایشون یک قسمت هایی رو بیان میکنه اما از گفتن یک قسمتهای دیگه خودداری میکنه از اون جهت که اطرافیان از من نظر میخوان معمولا منم گفتم که این صحبتها باید ببینیم در چه جمعی گفته شده این خیلی برام مهم بود اما حالا که تو جامعه و فضای مجازی پر شده  تصمیم گرفتم که بعضی از صحبتهای این آقا رو اینجا بزارم و در موردش صحبت کنیم و مقایسه ای کنیم با کلام بزرگان و قرآن پس منتظر پستهای بنده باشید و اگر نظری داشتید بگید تا استفاده کنیم
 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۷:۳۳

سلام بر جواد امامان

کاش امروز کاظمین بودم اربعین رفتیم کربلا اما قسمت نشد بریم کاظمین خیلی برام سخت بود اونجا تو دلم غوغا بود خب آخه چرا ما این همه راه تا کربلا اومدیم حالا کاظمین و سامرا رو نبینیم از دور زیارت نامه ها روخوندم اما...

حداقل ای کاش امروز مشهد میبودم و از در باب الجواد وارد حرم میشدم به آقا امام رضا سلامی میدادم و میگفنم از باب الجواد آمدم تا نظرتو جلب کنم تا بیشتر بهم نگاه کنی نا نجاتم بدی از دنیا زدگی ...

کاش حرمت بودم اما امروز نه کاظمین و نه مشهد اما دلم آنجاست (بعد منزل نبود در سفر روحانی ....)

آخ که چقد تنگه دلم

اگه به من میبود....... هیچی ولش کن ، میخواستم بگم اگه به من میبود دوست داشتم همش توی این جور جاها باشم اما دیدم که خود اهل بیت هم شاید اینطوری راضی نباشن

یا جواد الائمه امروز دست پر از خالی ما رو به شماست نه تنها امروز هرروز به جود شما محتاجیم شمارو به پدرتون قسم شمارو به عمتون قسم شما رو به جد باب الحوائجتون قسم میدم دست هر گرفتاری رو بگیرید و به بدی ما نگاه نکنید به جود و کرم خودتون نگاه کنید

یا جواد امامان ادرکنی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۱۴

استرسش تو وجودم بود تا که امروز اونی که نباید میشد شد اما من ازون جهت که کوتاه بیا نیستم هنوز دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم الان به یاد اون پست دنیا همیشه بر طبق میل تو نخواهد بود! افتادم خب آخه بعضی ها حرف زور میزنن اصلا به خاطر این حرف زوره که از کار اداری متنفرم و کار کردنی رو که برای دل یک نفر دیگه باشه رو هیچ وقت دوست نداشتم البته اون یک نفر خیییلی مهمه که کی باشه حالا بگذریم اما خدا وکیلی حرف زور رو نمیشه تحمل کرد مثلا فکر کنید شما برای تعطیلاتتون برنامه ریزی کردی و میخوای بری شمال حالا یکی بیاد برای شما برنامه اجباری بزاره حالا اون کس بالادست شما باشه در این جور مواقع شما چیکار میکنی؟ میری باهاش صحبت میکنی بالاخره اونم منطق حالیش میشه و نظرشو برمیگردونی

خب اینارو خودم میدونم اما اگه اصلا بخوای که متوجه نشه میخوای بری شمال چی، اون موقع باید چیکار  کرد ؟ دروغ که نمیشه گفت اصلا واقعا تو آمپاس میمونی

خدا میدونه این جور مواقع فشار قبر رو کاملا حس میکنم شاید خدا هم همینطور میخواد که ما با فشار کم کم آشنا بشیم حالا دیگه نمیدونم چیکار کنم کاری که از دستم برمیاد اینه که از خدا بخوام که اونی که میخوام بشه اگه هم نشد بزارم پای خییلی چیزا که بازم یاد پست بهترین سرگرمی من که باید بگردم حکمت این کارا رو پیدا کنم


 

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۳۴

وااای چه تلنگری گوش کن کوتاست تلنگری از زبان استاد عزیزم حاج آقا شهاب مرادی که کلی چیز ازش یاد گرفتم خدا ایشالله حفظشون کنه

 


دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۳۱

هروقت میخوام باهات صحبت کنم هاج و واج میمونم که با چی، کلماتم رو شروع کنم با چه جمله ای ، نمیدونم باید سلام بگم نمیدونم باید صلوات بفرستم نمیدونم باید اسم محبوبت رو ببرم نمیدونم اما با هرچی شروع کنم دوست دارم سریع به اوج صحبتم برسم  و در اوج اونقدر بمونم بمونم که دیگر توانی برام نمونه ای اله من ای خالق من ای مربی من ای مولای من ای کسی که امیدی بهت نیست مگه از ناحیه فضلت ای تمام من من را به صحبتت بنشون ای چاره بیچارگان ببین بدی حال عبدت رو ، نبودم یه ثانیه آزگار حتی یه ثانیه برات نبودم و اینه دلیل زمین خوردنم اما ای آقای من نزار دیگه  زمین بخورم به اینجا نگاه کن که یکی بعد نماز صبحش نشسته به درد دل با تو به صحبت با تو به امید کمک، به امید بخشش، نگاهی به من بنداز که دیگه نلرزه پام در این زمانه وانفسا دنیا بد جور فریبم داده ظواهر دنیا اسم و رسم و نگاه ها مرو از تو دور کرده محتاج نگاتم مثل من شده مثل کسیکه وسط یک بیابون تنها افتاده و امیدی به کسی جز تو نداره تو دلم پر از ترسه اما نور امید هم خودشم نشون میده اما تو این بیابون بی آب و علف یه نفر تنها کی باید به دادش برسه  و این فریاد منه که به جایی نمیرسه ای فریاد رس بیچارگان دریاب عبد بی چیزت را که نفسش بر او چیره شده و دیگر نای حرکت نداره چقدر خوبه توجه فقط به تو ، چقدر خوبه حرف زدن فقط با تو ، اما شرمندم که تو روز با همه عالم و آدم صحبت میکنم اما وقت صحبت با تو رو ندارم شرمنده ام. این از سیاهی دل منه ، این از گمراهی منه و این از غفلت منه تو که از دلم آگاهی و میدونی که چقدر مشتاق توام میدونی که دلم تنگه برای خلوت با تو توفیقم رو زیاد کن تا بیشتر باهات صحبت کنم ای تمام هستی ای رفیق کسی که تنهاس من تنها رو رفاقت کن.

اللهم صل علی محمد وآل محمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۵:۳۰

بهم میگفت نماز صبح کاری کرده که دیگه از خودم بدم میاد منظورش این بود  که نمیتونه پاشه نماز صبح بخونه یه روز میخونه ، دو روز قضا میشه یا یه هفته میخونه سه روز قضا میشه خیلی عصبانی بود ازخودش عصبانیتش رو اخلاقش تاثیر گذاشته بود  کاملا معلوم بود بهم میگفت هر اتفاقی بدی که تو روز برام می افته سریع ذهنم ناخودآگاه میره سراغ نماز صبح ، روزی نیست که نمازم قضا بشه و خودم و لعن نکنم آخه من چطور این همه ادعا رو با خودم یدک میکشم اما هنوز نتونستم کاری کنم که نماز صبحم قضا نشه تا میخواستم بهش بگم که خب شب زود تر بخواب سریع حرفمو قطع کرد و گفت نه خیلی امتحان کردم ، شده یه شب زود خوابیدم اما صبح باز بیدار نشدم و شده که خییلی دیر خوابیدم اما همینکه اذان صبح رو میگفتن از خواب بیدار میشدم کاملا گیج شدم نمیدونم چیکار کنم

بهش گفتم این ناراحتیتو این عصبانیتتو و این آهتو حاضرم با تمام نماز صبح هاای که خوندم عوض کنم خوش به حالت،  چشماش لق شده بود داشت با تعجب به من نگاه میکرد منم همین حرکت رو ازش میخواستم

بهش گفتم ببین تو این همه مسلمووون خیلی ها هستند که نماز صبحشون قضا میشه اما تعداد زیادشون طوری هستند که اصلا انگار اتفاقی نیفتاده نه ناراحتی نه عصبانیت نه دنبال این هستن که قضاشو بخونن اصلا ککشون هم نمیگزه که نمازشون قضا شده

درسته که باید برای نماز صبحت برنامه داشته باشی و طوری خوابت رو تنطیم کنی که نمازت قضا نشه اما وقتی هم که قضا شد نباید بهش بی تفاوت باشی دقیقا مث تو که نیستی

بهش گفتم ببین خدا نوع حساب کتابش با من و تو فرق میکنه ما میگیم خب هر کی اهل نماز شب هستو نماز صبحش همیشه اول وقته کارش درسته اما خدا مگه اینطوری با ما حساب میکنه ممکنه یک نفر مث تو نمازش قضا بشه و بعد که از خواب پاشد یکی زد تو سر خودش (البته واقعی و از روی ناراحتی) ممکنه خدا این ناراحتی رو بیشتر دوست داشته باشه تا اون نماز صبحی که طرف با هزار عجب و غرور خونده نور امید رو تو چشماش حس میکردم (دیدم خیلی دار ه خوش به حالش میشه )

اما بهت بگما کسی که واجبی رو عمدا ترک کنه پدرش و در میارنا باید تلاش کنی نماز صبحت قضا نشه

آیه آخر سوره کهف رو هر شب بخون اصلا بنویسش بزن جلوی چشمت ساعت کوک کن اگه خیلی خوابت سنگینه بسپار یکی بیدارت کنه اگه با اینکارها نمازت قضا شد اون وقت از خودت عصبانی باش که تو روز چیکار کردی یا کجا غرور اومد سراغت که خدا خواست بگه فکر نکنی تو این عالم کسی هستی همه چیز دست ماست همه چیز واس ماست

با حال خوشی از پیشم رفت اما همین که رفت غم تمام دلم رو گرفت که منم گاهی نمازم قضا میشه این یعنی که هنوز شیطان به من نفوذ داره خدا خودت به داد من برس

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۲۸

بسم الله

و این روزها کم کم صدای پای اعتکاف می آید ، اعتکاف ای بهترین دوست قدیمی من داری میایی اما من احساس میکنم که نسبت به تو محبتم کمتر شده

نمیدونم مشکل از کجاست نه که ندونم اما دلیل قطعیشو نمیدونم خب خودم میدونم که دنیا مثل غل و زنجیر به پای من پیچیده و اجازه حرکت رو ازم گرفته هی میخوام ازش فرار کنم اما انگار محاصره شدم به سمت آسمان هم نمیتوانم چون غل و زنجیر ها سنگینم کرده و اجازه پروارز کردن انگار ندارم اما این یک ظرف قضیه ست ظرف دیگش چیه نوجوون بودم میرفتم با کلی نیت ثبت نام میکردم روز شماری میکردم کی شروع میشه چون واقعا لذت اعتکاف رو چشیده بودم اعتکاف هم اعتکاف های قدیم میرفتم یه ستون تو مسجد رو انتخاب میکرم بهش تکیه میدادم و کلی با این ستون که تو خونه خداست حرف میزدم معروف شده بود ستون توبه تا مدت ها تو ذهن دوستام بود ستون توبه مسجد جامع شهرمون که دیگه الان نیست تو بازسازی همشو خراب کردن خلاصه اون سه روز مثل یک حج بود اما الان ...

الان اعتکاف شده اردو ، اردوی فرهنگی پایگاه های بسیج و جایی برای خوش بودن در کنار دوستایی که تو سال نمیتونستی کنارشون به صورت شبانه روزی باشی بله این است حال روز اعتکاف در شهر ما ، خدا نکنه که افطاری مثلا سوپ باشه، خدا نکنه سحری نوشابه نباشه ، خدا نکنه که طرف بهش سرریز نرسه و...

بله از طرف دیگه هم ستاد برگزار کننده اونقدر برنامه های جورواجور برای معتکف میزارن که طرف فرصت پیدا نمیکنه برای خلوت با خودش

بله اعتکاف هم اعتکاف های قدیم ...

البته این موضوع مخصوص اعتکاف نیستا کافی رادار ها رو به کار انداخت ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۲۸