خودش وقتی غذا سر سفره کم بود, اولىن کسی که از اون غذا دوست نداشت، خودش بود!
روزت مبارک مامان
بیاییددرسال نوکارهای زشت گذشته رافراموش کنیم
وکارهای زشت جدیدیادبگیریم
امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است
نوجوانی خوش سیما به نام " امیر " در خانواده ای بسیار ثروتمند و مرفه زندگی می کرد ، پدر و مادرش هردو پزشک بودند و از آنجا که افکار غربی داشتند به ارزش ها و دستورهای دین چنان که باید پایبند نبودند.
آنها صبح زود از خانه بیرون می رفتند و فقط آخر شب برای استراحت به خانه بر می گشتند. و برای آنکه امیر احساس تنهایی نکند ، دختر خاله ی او را که او نیز هم سنّ امیر بود به فرزند خواندگی پذیرفتند و او در خانه ی خویش جای دادند.
از آن زمان ، آرامش زندگی امیر بهم خورد چرا که دختر خاله اش همانند زلیخا ، همواره خود را به امیر عرضه می داشت و درخواست عمل نامشروع می کرد!
لکن امیر ، یوسف وار امتناع می ورزید و خود را به چنین گناه بزرگی آلوده نمی کرد ؛ او از این وضعیتِ پیش آمده بسیار نگران بود که نکند خدای نکرده سرانجام تسلیم شود و گوهر عفاف خود را از دست دهد!
امیر در این میدان مبارزه با نفس و شیطان ، و در این نگرانی بسیار شدید ،نامه ای به مجله " زن روز" می نویسد و از آنها راه چاره می جوید ، لیکن یک هفته بعد از نوشتن نامه ، یک شخصیت معنوی را در خواب می بیند که به او می گوید " امین"! برو به دانشگاه اصلی ، وقتت را تلف نکن!
بدین ترتیب امیر ، که اینک مفتخر به عنوان "امین" شده بود، عازم جبهه نور می شود و پیش از رفتن، نامه ای دیگر برای مجله "زن روز " می نویسد و سرانجام ، چهار روز پس از اعزام به جبهه ، در عملیات کربلای 4 در میقاتگاه شلمچه، شهد شیرین شهادت را می نوشد و به دیدار پروردگار مهربان می رسد
متن کامل نامه امیر
متن نامه اول در ادامه مطلب
آیا اگر ما تمام دستاوردهای هسته ای یمان را به آمریکا تقدیم کنیم ؛ آخر از ما راضی خواهد شد ؟ و اگر راضی نمی شود تکلیف ما چیست؟
پاسخ ما را قرآن در 2 آیه ی 120 می دهد، یعنی 120 سوره بقره و 120 آل عمران
وَ لَن تَرْضىَ عَنکَ الْیهَودُ وَ لَا النَّصَارَى حَتىَ تَتَّبِعَ مِلَّتهَمْ ... [بقره 120]
هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههاى آنها شوى، و) از آیین آنان، پیروى کنى.
إِن تمَسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِن تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُواْ بِهَا وَ إِن تَصْبرِواْ وَ تَتَّقُواْ لَا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْا إِنَّ اللَّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ محُیطٌ [آل عمران 120]
اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مىکند و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (امّا) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشههاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمىرساند خداوند به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد
پس روشن است که "هسته ای بهانه است " و دشمن تا دین و گفتمان ما را نگیرد، راضی نمی شود و وظیفه ی ما هم استقامت است . پس در یک جمله " استقامت رمز پیروزیست"
داستانک : (آیا دشمن راضی می شود؟)
وقتى پیامبر اسلام به مدینه آمدند، روزى ابن صوریا (یکى از علماى یهود) با جمعى از یهودیان فدک، نزد پیامبر آمده و سؤالاتى کردند. حضرت همه ى سؤالات آنها را جواب داده و هر نشانه اى که خواستند بیان کردند.
ابن صوریا گفت: یک سؤال باقى مانده که اگر آن را صحیح جواب دهى به تو ایمان مىآوریم و از تو پیروى خواهیم کرد، نام آن فرشتهاى که بر تو نازل مىشود چیست؟ حضرت فرمودند: جبرئیل.
آنها گفتند: اگر میکائیل بود ما به تو ایمان مىآوردیم ... [تفسیر نور، جلد1، صفحه: 166]
نامه ای که علی 15 روز قبل از شهادت به حضرت آقا نوشتند:
سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از
ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار
باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که
مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست
که بخواهد ناز کند… هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و
ممکن است چیزی از من نماند…من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من میترسم از
ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و
نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من
خواستم جلوی بلا را بگیرم.اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام. بعضی
ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو
چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!ولی آن شب اگر من جلو نمی
رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم
اصلا نمی رسید…یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت :
پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر
بیندازی!من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند،
ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر
خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب
است.آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر
خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت
قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان
بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟یعنی تمام کسانی
که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟یعنی
شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟رهبرم!جان من و هزاران چون من فدای غربتت.
بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت
و جوانمردی را به سوگ مینشینید.آقا جان!من و هزاران من در برابر درد های
شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج
مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان
بخشکد.
بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی
خدایا خطا و گناهان لباس خواری و ذلت مرا پوشانیده - و دوری از تو جامه عجز و بینوایی بر تنم انداخته - و جنایت بزرگ هوای نفس پرستی مرا دل مرده ساخته - تو ای خدا از رجوع به لطف و کرمت باز این مرده دلم را زنده گردان - ای مقصد و مقصود و مطلوب و آرزوی من – قسم به عزتت که من کسی که گناهانم را ببخشد غیرتو نمیدانم – و آنکه در هم شکستگیهای امورم را جبران کند جز تو نمیبینم - من به آه و ناله و کمال خضوع و به درگاهت آمده ام - و به خواری و مذلت به سویت رو آورده ام - پس اگرم تو از در برانی دیگر به که رو آرم - و اگرم تو رد کنی از حضورت پس به که پناه ببرم - پس آه از تاسف و حسرت خجلت و افتضاح من - و وای از اندوه و غم مصائب و کردار زشت من
خدایا سایه ی ابر رحمتت را بر سر گناهان سوزان من بینداز و باران لطف و محبتت را بر عیوب و پلیدیهای اعمالم بباران خدایا آیا بنده ی گریخته به جایی جز به درگاه مولایش رجوع تواند کرد - یا از خشم و غضب مولایش غیر او احدی حمایتش تواند نمود –
خدایا اگر پشیمانی از گناه توبه است قسم به عزتت که من از پشیمانم - و اگر استغفار و طلب آمرزش کردن موجب محو گناه است به لطفت من از آمرزش طلبانم – ترا سزد که بر ما عناب کنی تا باز (به لطف ایی و) خشنود گردی
خدایا قسم به قدرتت بر من که توبه ام بپذیر و به حلمت بر عصیانم که از من درگذر و به علمت به احوالم که با من به رفق و محبت نظر فرما –
خدایا تویی که دری از عفو و بخششت بروی بندگان باز کردی و نامش توبه نهادی و در کتابت فرمودی (ای بندگان به درگاه من به توبه با حقیقت) باز آیید (تا از گناهانتان در گذرم) پس عذر آنکه از این درگاه (به روی گناهکاران) باز کردی غافل است چه خواهد بود؟
ای خدا اگر گناه از من زشت است عفو از تو زیباست – ای خدا - من اولین بنده ای نیستم که گناه کرده از او درگذشتی و به درگاه کرمت آمد و به او احسان کردی (بسیار چون من گنهکاران را بخشیده ای و به آنها جود و کرم فرمودی ) – ای دادرس پریشان دلان - ای برطرف سازنده ی غم و رنج و زیان – ای بزرگ احسان - ای آگاه از سر بندگان - ای نیکو پرده پوش بر گناهان - جود و رحمت نامنتهای ترا به سوی تو شفیع می گردانم - و به جناب تو در مهربانیت نزد تو توسل میجویم - پس دعایم مستجاب کن و از امیدی که به لطف تو دارم محرومم نگردان - و توبه ام قبول فرما و خطاهایم بکرم و رحمتت محو گردان ای مهربانترین مهربانان عالم.
بسمعه تعالی
گفتم که: الف گفت: دگر؟ گفتم هیچ
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
والسلام علیکم و رحمة الله و برکات
الاقل محمد تقی البهجة در راه
رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره
آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم
بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه
ترک خورد ! چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
امسال موقع تحویل سال رفتیم خانه خدا
لذت خاصی داشت دعای کمیل ومناجات با خدا و ذکر مادرمون فاطمه سلام الله علیها و ذکر اربابمون حسین علیه السلام واقعا خیلی عالی بود
سال که تحویل شد ساعت 20:27 با بهترین دوستام بهتره بگم بهترین داداشام (محمد کاظمی -مجید میان آبادی- مهدی مهرجو- آقا رضا اختیاری-مصطفی صالحی -خانواده
برادران- خانواده طاهرپور- سجاد عبدالله زاده- امیر حسین علیزاده- حجت حیدر زاده-عباس تقوی-مصطفی باقدم و تمام کسایی که تو این عکس میبینید -)نشستیم و پیام
رهبری رو گوش کردیم و دیدیم بعدشم برنامه ماچ کنان و روبوسی و تبریک عیدو بعدشم عکس یادگاری و بعدشم زیارت شهدا رفتیم واقعا هیچ
سالی اینطور به من خوش نگذشته بود .
مسجد امام حسین علیه السلام
سال1393
سال اقتصاد،فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی مبارک باد.